بی همتا

صفحه اصلی عناوین مطالب پروفایل نسخه موبایل تماس با من

بتهاي مدرن


بتهاي مدرن

عصر مدرنیزم عصر بت پرستی ھای متنوع و مستمر و بلاوقفه و جھانی است . چرا که « مد » در فرھنگ

لاتین ھمان بت است . اگر بت پرستان عھد عتیق سالی چند بار در مراسمی و یا بواسطه نیازی به نزد بت

قبیله خود می رفتند و آنرا می پرستیدند امروزه شبانه روز آدمھا مشغول پرستش دھھا بت ھستند :

دکوراسیون خانه ، اشیای زینتی ، مبلمان ، تلویزیون ، کامپیوتر ، موبایل، اتومبیل و انواع مد لباس. این بت

ھا نیز دائماً از طریق رسانه ھا تزیین و تبلیغ می شوند و وسوسه پرستش را در مردمان تشدید می

کنند . امروزه ھر کالائی قبل از آنکه قابل مصرف باشد قابل پرستش است . ھر چیزی نخست باید

پرستیده شود و سپس مصرف گردد . مصرف به قصد پرستش است . مدرن بودن یعنی پرستش این بت

ھائی که ھر روزه به بازار می آیند . این کالاھا برآورنده نیازھای دنیوی بشر مدرن نیستند بلکه روح و روان

او را تسخیر نموده و او را به تملّک خود می آورند . و این ھمان واقعۀ مالیخولیای عصر جدید است که

انسانھا را تبدیل به اشیائی متحرک و دیوانه نموده است . و اینست که مثلاً کسی که پشت فرمان

اتوموبیل خود نشسته است فرمانده اتوموبیل نیست بلکه اتوموبیل است که او را میراند . آنکه در مقابل

تلویزیون یا کامپیوتر ھم می نشیند در کنترل آن است . و این حاکمیت و سلطه بت ھا بر ارواح بشر است.

و این معنای تکنولوژیزم یا مذھب تکنولوژی پرستی است . در اینجا تکنولوژی بر جای خود قرار گرفته و

سرنوشت بشر را در دست دارد و لذا امروزه شاھدیم که ھمه وقایعی که سرنوشت افراد و جوامع و

حکومتھا و ابرقدرتھا را تعیین می کند از بطن تکنولوژی رخ می نماید و ابر قدرت واقعی ھمان کارخانه

مدرنیزم یعنی تکنولوژی است .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی استاد علی اکبر خانجانی - جلد پنجم ص 255




برچسب ها: بت پرستی , دکوراسیون , اشیای زینتی , مد لباس ,
[ بازدید : 34 ]
[ چهارشنبه 6 مرداد 1395 ] [ 15:48 ] [ رضا ]

عوارض تلفن همراه



عوارض تلفن همراه

امروز در اخبار علمی شنیدیم که وجود تلفن ھمراه در ھر منطقه ای موجب نابودی زنبور عسل و پروانه و
فرار پرندگان می شود . در اخبارھای علمی پیشین ھم مکرراً شنیده ایم که حاملان تلفن ھمراه بتدریج
دچار اختلالات عصبی و روانی شده و در بسیاری موارد دچار تشنجات صرع گونه می شوند . امواج تلفن
ھمراه موجب پیدایش تومور مغزی نیز می باشد و ھمچنین در عقیم سازی جنسی زنان و ناتوانی جنسی
مردان نقش مھلکی ایفا می کند . علاوه بر آثار شخصیتی مخربی که بر ھمه حاملان این تلفن درسراسر
جھان شاھدیم که یکی از آنھا ابتذال و حواس پرتی و اختلال حواس است . حتّی ثابت شده که امواج این
تلفن در شھرھا موجب تخریب سلولھای شنوائی و لامسه و بویائی در عامه مردم است و نھایتاً قشر
خاکستری مغز را تخریب می کند .

بدین ترتیب درک می کنیم که آثار مھلک امواج تلفنی و ماھواره ای بمراتب ھولناکتر از ویروس ایدز می
باشد . این امواج بر ھمه ارکان سلامت تن و روان و شعور بشر آثاری مھلک دارد . با اینھمه دانش حتّی
اندکی ھم در استفاده از این تلفن صرفه جوئی ھم نمی شود و جنون داشتن تلفن ھمراه رو به افزایش
است و بخش مھمی از ھویت فردی محسوب می شود . با اینکه عمده خاصیت این تلفن در بازیگری و
امور ثانویه و غیر واجب می باشد . این بدان معناست که بشر امروز چنان به دام افسون و جنون تکنولوژی
مبتلا شده است که کمترین اراده و شعوری برای حفظ جان خودش ھم ندارد و دانش مدرن ھم کمترین
کمکی به بشر مدرن نمی تواند کرد . انسان فدای تکنولوژی است .تلفن ھمراه این امکان را به بشر از
خود بیگانه داده است تا لحظه ای ھم با خودش نباشد . و اینست خاصیت جادوئی تلفن ھمراه و لذا بی
تفاوتی آدمھا نسبت به جان و سلامت روان خودشان امری طبیعی است . کل خاصیت افسونگری
تکنولوژی در بیگانه سازی انسان از خویشتن است که این افسونگری در تکنولوژی ارتباطات به اوج خود
میرسد و لذا مبتلایان به تکنولوژی ارتباطات مثل تلفن ھمراه تلویزیون و کامپیوتر دچار اشد جنون و
مالیخولیا و بی ھویتی می باشند و شبانه روز از روابط عاطفی مستقیم با خود وسائرین در فرار و ھراس
ھستند . اینان در روابط مستقیم با اطرافیان خود دچار تشنج و پرخاش شده و بسرعت ھمه روابط خود را
از دست میدھند . آنان حتّی با عزیزان خود ھم نمی توانند مستقیماً سخن بگویند بلکه ترجیح می دھند
تلفنی صحبت کنند . در تماس تلفنی عاشقند و در تماس حضوری خصم جان ھمدیگرند . در اینجا نیز می
توان تکنولوژی ارتباطات را به معنای تکنولوژی ضد ارتباطات درک نمود و معنای دجالّیت را در ماھیت
تکنولوژی تأئید نمود .
عشق انسان مدرن به خود – براندازی تا حدی است که اینھمه اخطارھا و ھشدارھای علمی ھم کمترین
اثری ندارد. این ھمان عشق به خودکشی تدریجی و انھدام روح و روان خویشتن است. این عاقبت عشق
به تکنولوژی است . این ھمان تسخیر شدگی روح انسان توسط تکنولوژی است . در اینجا تکنولوژی به
مثابه تجسد ابلیس بخوبی نمایان است که کل بشریت را به پای خود قربانی می کند .

از کتاب دایره المعارف عرفانی استاد علی اکبر خانجانی - جلد پنجم ص 161

برچسب ها: عوارض , اختلال حواس , حس لامسه , تومور مغزی ,
[ بازدید : 27 ]
[ سه شنبه 5 مرداد 1395 ] [ 19:02 ] [ رضا ]

نشئگی : راه خروج از جامعه


نشئگی : راه خروج از جامعه

آنگاه که فرد نه در درون خانواده عاطفه و فضائی برای نفس کشیدن می یابد و نه در بیرون از آن ، راھی

جز خروج از جامعه نمی یابد . این خروج به دو روش امکان می یابد : گرایش به مخدرات و قانون شکنی.

با تخدیر از خانه بیرون می رود و با شکستن قوانین عرفی و شرعی و اخلاقی ھم از جامعه خروج میکند

. این دو ملازم یکدیگر نیز می باشند . به ھمین دلیل عاطفی ترین افراد سریعتر خروج می کنند یعنی آنان

که عاطفی ترند ولی عقل فائق آمدن بر ستم را ندارند و این نوعی انتقام کشیدن از خویشتن نیز می

باشد .

یک فرد معتاد جھان ویژه خود را ایجاد می کند و دربھای ورود و خروج به افراد خانواده و جامعه را میبندد.

او بدینگونه زندان انفرادی اش را پدید می آورد .

معتادان برای خروج از این سلّول انفرادی جز اندک محبّت به چیز دیگری نیاز ندارند . لذا ھمه پروژه ھای

مبارزه با اعتیاد و مواد مخدر پاسخی وارونه میدھند .اعتیاد لکه ننگی بر بی عاطفگی وشقاوت خانواده ھا

و کل جامعه است . اعتیاد، بیش از آنکه موجب خفّت و رسوائی معتاد باشد موجب عذاب سائر افراد است

که بسیار شیک و بھداشتی و اصولی و اقتصادی زندگی می کنند ولی در پس پردۀ زندگیشان جز نکبت

و نفرت و تعفن نیست .

ھمه ما می دانیم که معتادان اکثراً به لحاظ شرافت انسانی و فضائل اخلاقی بسیار بھتر از اکثر مردمان

به ظاھر سالم ھستند و قلوبی بس رئوف دارند که از شقاوت و تزویر اطرافیان خروج کرده اند . اخلاق

معتادان و حتّی قاچاقچیان بمراتب شریف تر از واعظانی است که بر منبرھا جلوه ھای قدسی دارند و

جانماز آب می کشند . آنانکه در این خروج رھی بسوی حقّ نیافتند مخدر را یافتند که یک خودکشی

تدریجی است . این خودکشی دگرسوی خود پرستی جامعه است.


از " کتاب دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی - جلد پنجم ص 240



برچسب ها: قاچاق , گرایش به مواد , قوانین عرفی , شیک ,
[ بازدید : 44 ]
[ دوشنبه 4 مرداد 1395 ] [ 15:32 ] [ رضا ]

بزرگترین معماي عرفانی دوران


بزرگترین معماي عرفانی دوران

به نام خدا

چرا بشر مدرن ھر چه که به لحاظ صورت و ظواھر زندگی و
آداب حیاتی و علوم و فنون زیست و آموزش و پرورش و تعلیم
و تربیت جھانی و خوراک و پوشاک و ھمۀ مصارف و نیازھا و
دردھا و بن بست ھا و شرایط حیاتی بر روی زمین و حتی زبان و
گویش و ادبیات و طرز فکر و باورھا و احساسات و عشق و
نفرت ھا بسوی ھمسانی و تشابه و وحدت می رود و به اخبار و
اطلاعات و آگاھی ھای مشترک می رسد و جامعۀ بشری تبدیل به
یک دھکدۀ جھانی می شود و ھمه در جریان احوال و اعمال و حوادث
ھمدیگر قرار میگیرند ولی به لحاظ روحی روز به روز تنھاتر و دورتر
و بلکه غیرقابل تحمل تر و عدوتر می شوند و ھر فردی تبدیل به یک
سلول انفرادی محبوس در تن خود می شود که این دژ انفرادی را مسلح تر
می سازد تا کسی به حریم تنھائی او نزدیک نشود و به او راه نیابد در
عین حال که از تنھائی نفرت دارد و شبانه روز از آن می گریزد دربدر به
جستجوی یک دوست است و نمی یابد . چرا ؟
این بزرگترین و محوری ترین و جھانی ترین مسئله و معما و تضاد
وجودی انسان مدرن است .این به چه معنائی است ؟ چرا چنین است و
چه راه حلی دارد ؟

چرا بشر مدرن ھر چه که شبیه تر و ھمدردتر میشود ضدتر میشود ؟

چرا بشر مدرن ھر چه جمع تر می شود به لحاظ روانی فردتر و تنھاتر میشود ؟

چرا بشر مدرن ھر چه ھمدردتر می شود دردمندتر میشود و از ھم می گریزد ؟

راز این ھمسانی و شباھت و تجمع روز افزون چیزی جز تکنولوژی نیست .

پس سئوال اینست که چرا تکنولوژی بشر را با چنین معما و تضادھائی روبرو کرده است ؟

چرا بشر مدرن ھر چه که به امیال خود نزدیکتر می شود و بکامتر
می گردد شاکی تر و یاغی تر و متشنج تر و ھراسان تر و تروریست تر میشود ؟

این بکام رسیدگی نیز از برکات تکنولوژی مدرن است .

پس چرا تکنولوژی روز به روز بشر مدرن را قحطی زده تر و وحشت زده تر و دیوانه تر میسازد ؟

تکنولوژی موجب تجمع و نزدیکی فیزیکی و خبری روزافزون انسانھا و جوامع با یکدیگر شده است . پس

چرا این نزدیکی باعث دوری و بلکه نفرت باطنی شده است ؟

چرا تکنولوژی بشر را به نفرت از یکدیگر و بلکه خودش رسانیده است ؟ به خودکشی ! اعتیاد ! ترور !

در حقیقت باید گفت که در کار تکنولوژی یک تکنولوژی بسیار لطیف فریبنده و شیطانی وجود دارد .

آیا تکنولوژی تکنولوژی چیست ؟

آیا روح تکنولوژی چیست ؟

آیا خدای تکنولوژی چیست ؟

ھر چه باعث فریب بشر شود شیطانی است . پس تکنولوژی و
فلسفۀ تکنولوژی ھمان ابلیس است . وخدای تکنولوژی ابلیس است .

یکی از ترفندھای دیگر ابلیس در قرآن زیباسازی و موجه کردن و
تقدیس اعمال بشر است . و این تماماً درذات تکنولوژی است .

یکی دیگر از صفات ابلیس کبر و غرور در بشر است . و بشر مدرن و
تکنولوژیست متکبرترین و مغرورترین بشر تاریخ است . آدمھای
پشت کامپیوتر را نگاه کنید !

یکی دیگر از صفات ابلیس در قرآن اینست که انسانھا را به عذاب
می افکند و رسوا می سازد . و این نیز صفت بارز دیگری از
تکنولوژی است که ذکرشرفت .

یکی دیگر از صفات ابلیس ایجاد تفرقه و عداوت و جنون و جنایت
در بشر است و این ھم از صفات بارز تکنولوژی است ھمانطور که ذکرش رفت .

یکی دیگر از صفات ابلیس در قرآن وعده دادن و عمل نکردن است . و
این ھم از صفات برجستۀ تکنولوژی و مدرنیزم حاصل از آن است .

یکی دیگر از صفات ابلیس اینست که انسان را از فقر آینده می ترساند و
سپس بدنبال خودش می کشد .

و این ھم ویژه گی تکنولوژی و عصر مدرنیزم است .

یکی دیگر از صفات ابلیس ایجاد شتاب و حرص در بشر است که این
دیگر بزرگترین صفت تکنولوژی است که ذات سرعت وشتاب می باشد .
و تکنولوژی یعنی تکنولوژی سرعت .

یکی دیگر از صفات ابلیس در بشر ھوس بازی و تنوع پرستی است
که تکنولوژی خدای ایجاد ھوس در بشر است.
یکی دیگر از صفات ابلیس انکار امر خداست . و عصر تکنولوژی عصر
کفر آشکار است و آدمھا ھر چه تکنولوژی پرست ترند کافرترند .

یکی دیگر از صفات ابلیسبه برده گی کشانیدن مرد به دست زن است و
این ھم از ویژه گی تکنولوژیزم است که شعار برابری زن و مرد و
بلکه برتری زن میدھد .

یکی دیگر از صفات ابلیس در قرآن اینست که پاکی و پلیدی و حق و
باطل را در نزد بشر مساوی میسازد . و عصر تکنولوژیزم عصر
برابری ھمۀ ارزشھای خوب و بد است . و خود تکنولوژی ھمان تکنولوژی
ھمسان سازی ھمۀ امور است .
یکی دیگر از صفات انسانھای شیطان پرست در قرآن اینست که بظاھر
متحدند و به باطن قلوبشان از ھم نفرت دارد . و این ویژه گی انسان
تکنولوژیست و مدرن است : ھمه با ھم و منزجر از ھم !

یکی دیگر از صفات ابلیس در بشر ایجاد عداوت بین زن و شوھر است .
و این از ویژه گی انسانھای تکنولوژی پرست می باشد و جوامع پیشرفتۀ
صنعتی که خانواده را منھدم کرده اند . تکنولوژی برابرسازی زن و مرد
باعث انھدام خانواده و نھایتاً انھدام تمدن بر روی زمین است .

بنابراین تکنولوژی شناسی عین ابلیس شناسی در قرآن است .
پس تکنولوژی تجسد ابلیس در جھان ماست . ھمانطور که ھمۀ صاحبان
بزرگ پیشرفته ترین تکنولوژیھا ھمانا امپریالیست ھا و صھیونیست ھا
و آدمخواران و جھانخواران بین المللی ھستند وشیطان ھای بزرگ .

و دیگر از صفات ابلیس ایجاد بخل و سلطه گری و سروری و احساس کبر
و برتری بر سائر مردم است که این در رأس صفات امپریالیزم است که
خدای تکنولوژی است که قصد رھبری بر کل جھان و بشریت را دارد
.
پس تکنولوژی ھمان دجال بزرگ عصر ماست و ھمۀ ویژه گیھای دجال
در روایات مذھبی دربارۀ تکنولوژیمصداق یافته است . ھمچون خر دجال
که خری آھنین و غول پیکر است که از دھانش آتش و از مقعدش دود
خارج می شود . و این ماشین آلات و صنایع و قطار و ھواپیماھا و
موشک ھاست یعنی خود تکنولوژی. آیا نه اینست ؟!

یک سئوال : آیا می شود در مسابقۀ تکنولوژی و رسیدن به تکنولوژیھای
برتری که در نزد شیطان است نجات یافت و به خدا رسید ؟

آیا از طریق دجال و شیطان می توان بر دجال و شیطان مسلط شد ؟
آیا به یاری شیطان می توان به خدا رسید ؟

پاسخ به این سئوال با علمای دینی و روحانیون و مراجع اعظم است !

پس پرواضح است که شیطان بزرگ آمریکا نیست بلکه تکنولوژی است
و تکنولوژی پرستان و صاحبان تکنولوژیھای برتر ھم لشکریان شیطان
ھستند که البته آمریکا فرماندۀ کل قوای این لشکر است و ھر فرد و جامعه
و نظامی که به تکنولوژی پرستی مبتلا می شود به این لشکر ملحق شده
و از جنود شیطان است .
و اما برخی از ماسئوال می کنند که " خود شما ھم که از اینترنت و
تکنولوژی برای پیام رسانی استفاده می کنید . " پاسخ ما : برای پیام رسانی
به اھالی دوزخ بایستی از جان گذشت و وارد دوزخ شد تا آنان را از مکر
شیطان باخبر کرد که : این دوزخ است نه بھشت!

پس این از ایثار ماست . و آنانکه این سئوال را طرح می کنند یا بسیار
ساده اند یا بسیار شیطانی ! این نبرد تن به تن ما باشیطان است و جنودشیطان !

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی - جلد پنجم ص 175


برچسب ها: تکنولوژی , معما , پوشاک ,
[ بازدید : 38 ]
[ يکشنبه 3 مرداد 1395 ] [ 19:16 ] [ رضا ]

فلسفه رنج


فلسفه رنج

ھر درد و رنج و گرفتاری و عذاب مادی و معنوی وعاطفی بشر انگیزه ای برای فھمی برتر است و در واقع

جز برانگیختن قوۀ ادراک رسالت دیگری ندارند .

پس حماقتی برتر از این نیست که آدمی بجای تفکّر و تأمل و تعمق در ریشه ھا و علل رنجھایش بلافاصله

مترصد تسکین و علاجش شود و لذا ھمه راه حلھا و درمانگریھای بشری منجر به لاینحل ترشدن مسائل و

عمیقتر شدن عذابھا می شوند زیرا علاج ھر درد و رنجی در معرفت دربارۀ آنھاست و بقول علی (ع)

« . دوزخی جز بی معرفتی نیست »

اگر انسان تنھا حیوان رنجور جھان است بدان دلیل است که فلسفه وجودی انسان بر معرفت است و

انسان خلق نشده الا اینکه علت و معنا و اسرار ھستی خود را فھم کند و نھایتاً خالق خود را بشناسد و

بپرستد و با او دوستی نماید .

بنابراین ھر که رنجورتر و گرفتارتر است بیشتر مدنظر پروردگار است و لیاقت بیشتری برای کسب معرفت

دارد و امر به عرفان و خودشناسی و خداشناسی می شود . لذا برای اھل ایمان و معرفت ، کفری برتر از

علاج مادی و صوری رنجھا و گرفتاریھا نیست بخصوص رنجھای عاطفی که عرصه تنھائی ھستند و وای بر

کسی که از تنھائی بگریزد زیرا پروردگار در قلمرو تنھائی به انتظار انسان است . تنھائی صراط المستقیم

بین خود و خداست .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 260




برچسب ها: رنج , انتظار , درد ,
[ بازدید : 35 ]
[ شنبه 2 مرداد 1395 ] [ 16:04 ] [ رضا ]

بررسی یک بیماري ملی : دانشگاه زده گی!


بررسی یک بیماري ملی : دانشگاه زده گی!

( فرهنگ اسراف )

اھل سواد اھل جدل است یا بقول اروپائیان دیالکتیکی و اھل دیالوگ است چرا که کل سیر تعلیم چیزی

جز دیالوگ و گفتگو و چون و چرا و علیت نیست . و این ھمان داستان منطق است و قیاس.

ھر چند که مولانای ما اھل قیاس و اھل کتاب را ابلیس زدگان می نامد که براستی ھم چنین است ولی

دانشگاه و دانش عاریه ای و مدرسه ای ھمین است . یا باید بکلی انکار و تعطیلش کرد و یا امکان جدل و

علیت را باز گذاشت وگرنه دانشگاھھای ما کانونھای خفقان منطق و منطق خفقانی و دیالوگ نیھیلیستی

و بستر خود- مسخره گی و خود- براندازی ھویتی خواھندشد ھمانطور که شده اند .

دانشجو یا باید بفھمد یا باید اعتراض کند وگرنه به خودکشی ھویتی روی می کند یعنی اعتیاد و خود-

مسخره گی که ھر دوی این واقعه راشدیداً نظاره می کنیم .

بخصوص که دانشگاھی پرھزینه ھم باشد ھمچون دانشگاه آزاد و یا دانشجویان سراسری که در سائر

شھرھا تحصیل می کنند که باید بتوانند ھزینۀ یک زندگی مجردی را تأمین کنند که ھزینه ای کمرشکن

است .

و بدینگونه است که دانشجوی ما به ھنگام فارغ التحصیل شدن موجودی است با یک مدرک بیکاری بھمراه

یک قرض کمرشکن و تعھد کشنده اش در مقابل خانواده اش که کمرش زیر بار ھزینۀ فرزندش خم شده

است .

اینک بی ھویتی ، خودمسخره گی ، خفقان منطقی ، بیکاری و بیعاری و شرمندگی در خانواده را با ھم

ترکیب کنید و ببینید که چه پدیده ای حاصل می آید . آیا این موجود جز راه خود تخدیری و تبھکاری راه گریز

دیگری پیشروی دارد ؟ البته مشکل ازدواج و فشارھای غریزی و حیاتی حاصل ازسرکوبی جنسی را ھم

به آن اضافه کنید .

بدین ترتیب سه شاھراه در مقابل روی اوست : خود تخدیری ، فساد اخلاقی و جنسی و جستجوی راھی

برای ھر چه سریعتر پولدارشدن که بمعنای تبھکاری است . بنابراین بطور خلاصه سه امر عاید می شود :

اعتیاد ، زنا و ربا.

مشکل تخدیرش را قاچاقچیان حل می کنند . مشکل زنایش را دانشجویان دختر و مشکلات ربایش را ھم

بانکھا حل میکنند .

این دانشجوی فارغ التحصیل شده بزودی مبدل به یک معتاد بدھکار طلاق گرفته می شود . موجودی که

تبدیل به یک بمب آمادۀ انفجار شده است که البته جز در خودش منفجر نمی شود و جز خود و دو تا


خانواده را نابود نمی کند یعنی حداقل ده نفر را نابود می سازد این موجود تحصیل کرده . علاوه براینکه

خود مبدل به یک طاعون اجتماعی شده است و کل جامعه را بسوی سرنوشت خودش می کشاند .

آیا فقدان چنین دانش و دانشگاه و دانشجوئی به نفع دین و دنیای جامعه نیست؟

آیا براستی به کجا می رویم ؟ آیا این ھم یک سیاه نمائی و تھمت ناحق به نظام است ؟ ھمه اعتراف

دارند که در تاریخ دانشگاه ایرانی ، دانشجویانی بدبخت تر از این نداشته ایم . دانشجویانی بیسوادتر از

این ، بی ھویت تر از این و مفلوکتر از این . تا دو نسل قبل از این دانشجو در کشورمان یکی از خوشبخت

ترین عناصر اجتماعی بود و خانواده اش ھم سرفرازترین خانواده ھا بودند ولی امروزه کاملاً معکوس شده

است .

امروزه یک دانشجو برای انھدام خانواده اش کفایت می کند . این چه دانشجوئی است . این چه دانش و

دانشگاھی است . روزی امام خمینی گفت که " ھمۀ بدبختی ھای ما از دانشگاه است " او دانشگاه

امروز ما را ندید وگرنه امر به تعطیلی ھمۀ دانشگاھھای سراسر کشور میداد .

در جامعۀ ما به دانشگاه رفتن مثل به خارج رفتن است و یک فخر مالیخولیائی محسوب می شود . یک

دانشجو در دانشگاه ھمه کاره می شود البته به استثنای دانشجو . به دانشگاه رفتن بمعنای چیزی شدن

است صاحب ھویت شدن . و این دال بر بحران ھویت در جامعۀ ماست که مدرک دار شدن مترادف آدم

شدن است . از پدری پرسیدم که دختر جوانت چرا شبھا به خانه نمی آید آیا نگران نیستید ؟ با حالتی

تحقیرکننده گفت : دخترم دیگر دانشجو شده است چه جای نگرانی آقا . شما مثل پدربزرگم فکر می کنید

تعجب میکنم چطور مدرک دکتری به شما داده اند آنھم در آمریکا .

این منطق و فرھنگ کل جامعۀ ما دربارۀ دانشگاه و دانشجو است . آنھم در جامعه ای که ھر روز شاھد

اخبار فساد در محیط دانشگاه ھستیم . پس این یک بحران ھویت فقط در نسل جوان نیست بلکه دامنگیر

نسل پیر ھم شده است . امروزه حتی پدربزرگ و مادربزرگھای ما نیھیلیست و لیبرال شده اند .

دانشگاھھای ما ھمه دانشگاه آزادند و کانون آزادی محسوب می شوند درست مثل خارج رفتن . و اینست

که اینھمه مشتری دارد و دانشجویان دختر بیشتر از پسر ھستند . و مادربزرگھا ھم ھوس دانشگاه کرده

اند از فرط عشق به علم !؟

عشق به دانشگاه ، عشق به دو چیز است : پُز و آزادی ! و اینست که براستی دکتراھای ما از دیپلم ھای

دو دھۀ پیش بیسوادترند .

دانشگاه پرستی و مدرک پرستی در جامعۀ ما براستی بی نظیر است و در جھان مشابه ندارد . این علم

پرستی نیست یک مرضی است مثل غرب زده گی . ھر چه که از دین و معرفت و ایمان و معنویت کم می

آوریم این ارزشھای کاذب سربرمی آورد : جنون ورزش، ھنر ، دانشگاه ، ملیت بازی و شاھنامه پرستی

. و ھمۀ اینھا در حد نمایش.

دانشگاه در جامعۀ ما مکافات نیھیلیزم ( پوچی ) حاکم بر فرھنگ عمومی است که حتی دولتمردان ما را

ھم در بر گرفته است .

مھم فقط به دانشگاه رفتن است و نه اصلاً چه دانشگاه و چه رشته ای . اتفاقاً شھری غیر زادگاه باشد

بسیار بھتر است . و اینست که بخصوص دانشگاھھای آزاد در ھر شھر و روستائی کانونھای اشاعۀ

فسادند : اعتیاد و فحشاء ! و نیز تورم مسکن در قلب روستاھا .

آیا اعتیاد و فحشاء و تورم از ارکان مصالح نظام ما ھستند که کسی را برنمی انگیزند و بلکه انتقاد در این

موارد به مثابۀ تھمت به نظام ھم محسوب می گردد ؟ دانشگاه زده گی یکی از مھلکترین امراض فرھنگی

جامعۀ ماست که خود مھد تولید ھمه نوع فساد است : بیکاری ، فحشاء ، تورم ، ربا ، اعتیاد و لاابالیگری تا

قلب روستاھا . در برخی از شھرستانھا مردم برعلیه دانشگاه تظاھرات می کنند . و این پدیده ای مختص

جامعۀ ماست .

این دانشگاه زده گی یک عذاب و رسوائی ملی است یک بدبختی عُظمی است . یک امّ الفساد است .


در حالیکه از آغاز انقلاب تا به امروز جمعیت کشور ما دو برابر شده و باسوادان ما ده برابر شده و

دانشجویان ما بیست برابر شده اند ولی شمارگان انتشار کتاب نصف شده است . این مسئله نیز بیان

دیگری از معنای دانشگاه ضد دانش و سوادآموزی ضد فرھنگ است .

دانشگاه زده گی یکی از نمادھای مرگبار فرھنگ اسراف و اسراف فرھنگی است که بمراتب از اسراف

اقتصادی مھلکتر است و خود یکی از کانونھای اصلی تولید فرھنگ اسراف می باشد .

آمارزده گی که یکی از تولیدات فرھنگ اسراف و اسراف فرھنگی است بیانگر انحطاط عقل و نگرش واقع

بینانه است و سقوط بینش فرھنگی در جامعۀ ما . تا آنجا که حتی برای احیای فرھنگ راه حلی جز

افزایش بودجه بنظر دولتمردان ما نمی رسد . این پول زده گی و ماتریالیزم بمعنای واقعی کلمه است .

جامعۀ ما به لحاظ فرھنگی اقتصاد پرست ترین جوامع در جھان است . این بمعنای سقوط ھمۀ ارزشھای

معنوی و اسلامی و انقلابی است . این بمعنای آن است که ھر چه سریعتر بایستی به خویشتن انقلابی و

دینی خود بازگردیم .

اینکه چرا به چنین مرض مرگباری دچار شده ایم قبلاً در مقالات و رساله ھای متعددی مورد بررسی قرار

گرفته است . یکی به دلیل وضعیت تاریخی و آخرالزمانی دوران ماست که موقعیتی جھانی است و دیگر

به دلیل انحرافات و خطاھای ذاتی کل جامعه و دولتمردان و ایدئولوگھای نظام ماست که از ھمان آغاز

انقلاب شروع شد که در این باب نیز قبلاً سخن گفته ایم . ولی ھمانطور که قبلاً نشان داده ایم وقایع

برادرکشی و جنگھای گروھکی بر سر قدرت و حمام خون داخلی در دھۀ اول انقلاب علت اصلی و آغازین

این وضعیت کنونی ماست که جامعۀ ما را دچار مرگ مغزی کرده است .

نبرد خونین ایدئولوژیک در دھۀ اول انقلاب علت العلل سکتۀ فکری و فرھنگی در جامعه و بخصوص نسل

جوان و انقلابی ما بوده است که این نبرد بصورتی نامرئی تر و غیرخونین تا به امروز ادامه دارد . این سوء

استفاده از آزادی بود که کل پیکر جامعۀ ما به آن مبتلا شد و آنانکه قدرت را به چنگ آوردند ایدئولوژی خود

را بطور یکجانبه بر ھمۀ مردم مسلط ساختند و ھر فکر و آرای دیگری را متھم به الحاد و التقاط و مرگ و

نابودی نمودند و از آنجا تا به امروز مغز کلی جامعۀ ما از فرط وحشت دچار سکته شده است و اینست که

امروزه بجای اینکه بطور طبیعی شمارگان انتشار کتاب حداقل بیست ھزار جلد باشد به ھزار جلد تنزل

یافته است . و اینست علت العلل ھمۀ مفاسد و از جمله این بیماری دانشگاه زده گی و مدرک زده گی

صوری که جبران ھویت و فکر و معنویت در جامعه شده است : من مدرک دارم پس ھستم ! من به

دانشگاه می روم پس اھل دانش ھستم !

آزاد اندیشی کارگاه تولید فرھنگ و فکر و ھویت و معنویت در یک جامعه است . آزادی آغازین انقلاب ما

بسرعت تبدیل به ضد آزادی شد و آزادی اندیشه را به قتل رسانید . یعنی کارخانۀ فرھنگ و ھویت ما

تعطیل شد . اینست مسئله !

خود – سانسوری حاصل از حمام خون گروھکی دھۀ اول انقلاب شاھرگ اندیشه را در جامعۀ ما زد و خون

در مغز جامعۀ ما متوقف شد . آن ھراس ملی تبدیل به ھویت ملی شد و حاصل شد این که می بینیم .

شعار " اسلام ناب " موجب شد که ریشۀ اسلام خشکید . اینست مسئله ! فرھنگ و اندیشه به اتھام "

التقاط " به قتل رسید .

ما دربارۀ علاج و چه باید کرد این درد و فلاکت ملی مقالات و رسالات متعددی نگاشته ایم که گوئی کسی

را بکار نمی آید . ولی آگاھی بر درد نیمی از درمان است .


از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 178



برچسب ها: مشکلات دانشجویان دختر , دیالوگ , هزینه دانشگاه , مشکلات دانشجوی دختر ,
[ بازدید : 19 ]
[ جمعه 1 مرداد 1395 ] [ 19:11 ] [ رضا ]

اعلامیه حقوق بشر عرفانی




اعلامیه حقوق بشر عرفانی

١. ھیچ انسانی با انسان دیگری برابر نیست: نه سیاه با سفید، نه زن با مرد، نه مسیحی با
مسلمان، نه غنی با فقیر، نه کودک با انسان بالغ، نه شرقی با غربی، نه روستائی با شھری، نه
باسواد با بیسواد، نه مؤمن با کافر، نه زشت با زیبا،نه مظلوم با ظالم. بلکه ھر انسانی یک
موجود منحصر به فرد و بی ھمتا و احد و بی نیاز و مظھری از جمال خداوند در عالم خاک است.
ھر کسی ھمان است که می خواھد باشد و ھیچ کس به دیگری ظلم نکرده بلکه ھر کسی فقط
بخودش می تواند ظلم کند و بخودش میتواند دروغ بگوید و لاغیر.

٢. ھمه بندگان وپرستندگان خداوند خالق ھستند و خواه ناخواه بسوی او در حال رجعت ھستند
منتھی به دو راه و روش، دوزخی و بھشتی: جبارانه و مختارانه: خردمندانه و جاھلانه: مومنانه و
کافرانه: عاشقانه و فاسقانه.

٣. ھمه بر روی زمین از حقوق واحدی برخوردارند و دارای ارزشی واحدند فقط در نزد خداوند
انسانھای فقیرتر و ضعیفتری که سخاوتمند تر و قانع تر و صلح جوترند،برترند.

۴. ھیچ اعتقادی از اعتقاد دیگر برتر نیست فقط آنانکه صادقترند و منافع دیگران را بر نفع خود ترجیح
می دھند عزیزترند و لذا بر حق ترند در قلوب مردم.

۵. صنعت پرستی راه و روش عذاب و خشم و جنگھاست و طبیعت پرستی راه و روش سلامت و
صلح و مھربانی است.

۶. ھیچ باید و نبایدی بر حق نیست و ھر آنچه که واقع می گردد حق است و باید فھم شود.
٧. ھر حکومتی در جھان برخاسته از نفس اکثریت آن ملت است . پس ھر دولتی لایق ھمان ملت
است.


از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 149

برچسب ها: حقوق بشر , غربی , مسیحیت , طبیعت ,
[ بازدید : 62 ]
[ پنجشنبه 31 تير 1395 ] [ 10:50 ] [ رضا ]

بیائیم دعا کنیم براي جهانیان


بیائیم دعا کنیم براي جهانیان

دعا برای دیگران از ویژه گیھای دین اسلام و فرھنگ تشیع است که بصورت امری به مؤمنان توصیه شده
است .
در دعا کردن برای خود و عزیزان ھنری نیست و لذا بندرت ھم اجابتی است که اجابتش ھم موجب
گرفتاری می شود.
دعا برای دیگران ، برای بیگانگان ، برای دوست و دشمن ، ویژۀ یک انسان راستین و خداپرست است که
خدا را به خدائی اش می شناسد و نه به گدائی اش به درگاه مخلوق تا برایش عبادت کنند تا نانشان دھد
.
یکی از درسھائی که ادعیۀ ائمۀ اطھار به شیعیانش می دھد دعا برای غیر است . این دعا فقط ھم
بشردوستی نیست بلکه عین یک خود دوستی خردمندانه است چرا که تا زمانیکه کسی برروی زمین در
رنج و ستم است و جان می کند ھیچکس نمی تواند آرام و قرار و سعادتی داشته باشد زیرا بشریت نفس
واحده است و واقعاً بنی آدم اعضای یکدیگرند . بنگرید به کسانی که خوشبختی را امری خصوصی می
دانند و تمام عمرشان مشغول خوشبخت سازی خویش ھستند براستی بدبخت ترین آدمھایند و در ھزاران
غل و زنجیر جان می کنند .
دعا کردن برای دیگران کمترین و حداقل تلاش آدمی برای ھمنوعان خویش است . این دعا دل و اندیشه و
جان آدمی را نیز توسعه می دھد و به آفاق عالم متصل می سازد و یکی از قدرتمندترین روش رشد
روحانی و تعالی جان است.
کسی که به درگاه خدا برای بدبختی دیگران می گرید . اینست انسان !
پس بیائیم این ھدیۀ الھی را امتحان کنیم تا ببینیم که چه گشایش عظیمی در دل و جان ما رخ می دھد .
بیائیم دعا کنیم برای شفاعت و سلامت و نجات ھمۀ بیماران لاعلاج ، ھمۀ سرطانی ھا و ایدزی ھا و
صرعی ھا و افسرده ھا و معتادان . برای ھمۀ زندانیان و محکومان به اعدام . برای ھمۀ یتیمان و بیوه زنان
. برای ھمۀ تنھایان و بیکسان جھان . برای ھمۀ آوارگان و جنگ زده گان و تبعیدی ھا و بیخانمانھا و کارتن
خوابھای جھان . برای ھمۀ کسانی که نان در خانه ندارند . برای ھمۀ کسانی که از درد خماری بخود می
پیچند . برای ھمۀ روسپی ھای مفلوک و ھم جنسگرایان تباه شده و برای ھمۀ جوانان پیر و عذب و
درمانده . برای ھمۀ بی ھویت ھا و پوچ ھا و برای ھمۀ بیماران روانی در تیمارستانھا . برای ھمۀ مبارزان
راه آزادی . برای ھمۀ کسانی که در زیر شکنجه ھا ھستند . برای ھمۀ کسانی که از زندگی بیزار و در
اندیشۀ خود کشی ھستند . برای ھمۀ زن و شوھرھائی که بخون ھم تشنه اند . برای ھمۀ زناکاران و
فاسقان . برای ھمۀ کسانی که برای یک لقمه نان خود را می فروشند و دست به گناه می زنند . برای
ھمۀ کسانی که عزیزان از دست داده اند . برای ھمۀ کسانی که در محاصره اند . برای ھمۀ کسانی که
بیقرارند . برای ھمۀ مؤمنانی که در امتحانات الھی چون بید می لرزند . برای ھمۀ کسانیکه کرایۀ آخر ماه
ندارند . برای ھمۀ بدھکاران که خواب ندارند . برای ھمۀ اشقیاء که در آتش خود می سوزند . برای ھمۀ
حریصان و حسودان که جان می کَنَند . برای ھمۀ آوارگان وادی معرفت . برای ھمۀ درماندگان وادی
سعادت . برای ھمۀ بنی آدم برروی زمین که رفته اند و ھستند و خواھند آمد . و سپس برای خود و عزیزان
خود دعا کنیم و اینکه : خدایا بما توفیق دعا برای دیگران عطا کن . آمین



از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 146


برچسب ها: دعا , گدایی , بشردوستی ,
[ بازدید : 48 ]
[ چهارشنبه 30 تير 1395 ] [ 15:36 ] [ رضا ]

خود فریبی اهل کتاب - جهل مرکّب و حجاب اکبر



خود فریبی اهل کتاب

چون می دانم که دزدی بد است پس من دزدی نمی کنم بلکه با دزدان مبارزه میکنم و حق خودم را می
گیرم .
چون می دانم که ناز ، بد است پس من ناز نمی کنم بلکه خویشتن داری پیشه می کنم .

چون می دانم که خبر چینی بد است پس من خبر چینی نمی کنم بلکه با دیگران درد دل می کنم.
چون می دانم که ربا بد است من ربا نمی خورم بلکه مشارکت می کنم .

چون می دانم که تریاک بد است من تریاک مصرف نمی کنم بلکه دوا مصرف می کنم .

چون می دانم که فاحشگی بد است من فاحشگی نمی کنم بلکه بی ریایی پیشه می کنم.

چون می دانم که تھمت ناحق بد است من تھمت ناحق نمی زنم بلکه انتقاد می کنم .

چون می دانم که منت بد است من منت نمی نھم بلکه دلسوزی می کنم .
..............
چون می دانم که بدی بد است پس من بد نیستم .

چون میدانم که جھل بد است پس من علامه دھر ھستم .

جهل مرکّب و حجاب اکبر :

آیا عجیب نیست که اکثریت پزشکان به ھمراه خانواده اشان اندکی سالمتر از دیگران نیستند و بلکه
بعکس؟ آیا عجیب نیست که ھیچ اقتصاد دانی اندکی ھم به لحاظ اقتصادی عاقلتر از دیگران زندگی نمی
کند و بلکه بعکس؟ آیا عجیب نیست که ھیچ تحصیل کرده ایی اندکی ھم عالمانه تر و راحت تر از دیگران
زندگی نمی کند و بلکه بعکس؟ .......و بلکه بسیار عجیب است که اتفاقاً دانایی مدرسه ای با توانایی
رابطه معکوس دارد .
جھل آدمی بواسطه جوھر ، مرکّب می شود یعنی در تاریکی قرار می گیرد و از نگاه فرد مخفی میماند
تا انجا که فرد آگاھی خود درباره جھلش را از دست می دھد و در حالیکه ھیچ نمی داند، می پندارد که
ھمه چیز را می داند و لذا این امر مشتبه باعث می شود که احتیاط خود را ھم از دست بدھد و مستمراً
در چاله و چاه سقوط کند .
گویی داناییھای عاریه ایی و کتابی و اخباری بصورت پرده ایی مقابل عقل و ھوش و حواس را میگیرد . و
حتی علم توحید ھم بدون معرفت نفس و تزکیه و خلوص عمل حجابی بیش نیست
. چه راست میگوید رسول اکرم که « علم ، حجاب اکبّر است »
و حتی برای عارفان نیز علم ھمواره عامل کبر و غرور و لذا مانع
معرفت برتر است و ھر انسان خردمندی ھمواره بایستی به میزان رشد علمی اش بر تقوا و تزکیه نفس
خود بیفزاید وگرنه علم به تنھایی از انسان یک دیو متکبر می پرورد و چنین علمی به قول پیامبر اسلام
وبال گردن صاحب اوست و ھیچ خاصیتی به زندگی او نمی بخشد


از کتاب دایره المعارف عرفانی استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 158-159


برچسب ها: هوش , کبر , غرور ,
[ بازدید : 55 ]
[ سه شنبه 29 تير 1395 ] [ 12:47 ] [ رضا ]

دانشگاه، کارخانه انجماد روح


دانشگاه کارخانه انجماد روح

عصر جدید که به لحاظی عصر تعلیم وتربیت اجباری است بخصوص درمرحله تحصیلات دانشگاھی مولّد
نسلی با ارواح یخ زده بوده است . این انجماد روح در زنان دو صد چندان شدیدتر خود نمائی کرده است
چرا که اصولاً زن مظھر علم ورحمت ورقّت روح است . این ارواح منجمد در قلمرو تشکیل خانواده به
سرعت به بن بست رسیده وفرو می پاشند ودر عذابھا وداغ وفراقھای این فروپاشی بتدریج تا آخر عمر
روی به رقّت ولطافت ازدست داده خود می کنند وعموماً زندگی تراژیکی را رقم می زنند . وامّاارواح یخ
زده درقلمرو فعالیتھای اجتماعی وفرھنگی وسیاسی وعلمی واقتصادی مولّد نظام بی روح وشقی
ھستند که جزفرمولھا وکلیشه ھای آکادمیک نمی شناسند وانسانھا را ھمچون اشیائی بیجان در خدمت
علوم وفنون می گیرند ھمانطور که خودشان ھمینگونه زیسته اند.
تعلیم وتربیت اجباری مولّد جبّاریّت ومجبوریّت است . روح آدمی در قلمرو انتخاب واختیار است که امکان
پرواز می یابد ولطیف گشته وتعالی می پذیرد .
مھلکترین سیمای این انجماد روح درزن خودنمائی می کند زیرا قرار است کانون عاطفه ولطف جامعه
باشد . امروزه شاھد زنان جوانی ھستیم که حتّی قادر به تظاھر به مھرورزی وعطوفت نیستند . مردان
چنین زنانی گوئی که با قطعه سنگ خارائی زیست می کنند ولذا از خانه فراری می شوند . فرزندان این
مادران نیز دچار افسردگی شده وبه انواع امراض عصبی وروانی وتربیتی مبتلا می شوند . درست به
ھمین دلیل زنان تحصیل کرده در زندگی پس از تحصیل خود در ھمه وجوه شکست می خورند . گوئی
تحصیل علوم عاریه ای در مدارس ودانشگاھھا موجب نابودی روح ودل آنھاست . واین تحصیلات ھر چه
طولانی تر وجدّی تر باشد مھلکتر است ومولّد زنان جوانی است که گوئی آنان را دلی نیست . ھمه این
زنان افسرده ودل مرده اند واز روح زندگی بیگانه . تنھا ویژگی شخصی این زنان تعدادی رفتارھای مردوار
است که به ھیچ کاری ھم نمی آید ومردان را نیز دفع می کند . دکتر ومھندسھائی بی روح وبی عاطفه
که زندگی را از دست داده اند .
اگر آنگونه که بزرگان قدیم گفته اند که علم باعث معراج روح وتکامی معنویّت وزندگی است پس باید به
علم بودن آنچه که امروزه درمدارس ودانشگاھھا تعلیم می شود جداً تردید نمود ھمانطور که ھمه عارفان
تردید کردند وبزرگترین نابغه علوم مدرن جھان یعنی آلبرت انیشتن نیز تردید نمود .
ھمانطور که قرآن کریم علوم کافران را« علم بغی » می نامد که علم تکبّر وسلطه وانکار است وموجب
رسوائی وھلاکت آنھاست . درواقع بایستی اکثر تحصیل کردگان علوم جدید را ھلاک شده ھای دل وروح
دانست که به ارزانی به خدمت مستکبرین در آمده واین فنون را برای غارت وسلطه بر مردمان بکار می
گیرند وموجب ھلاکت بشریّت می شوند ھمانطور که خودشان پیشاپیش ھلاک شده اند.

از کتاب دایره المعارف عرفانی استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 157

برچسب ها: فرمول , انیشتین , دانشگاه ,
[ بازدید : 59 ]
[ دوشنبه 28 تير 1395 ] [ 19:19 ] [ رضا ]
«12...899091929394959697»

درباره وبلاگ


کتاب ها،مقالات و سخنرانی های استاد علی اکبر خانجانی

ورود

شناسه :
رمز :

برای عضویت اینجا کلیک کنید
رمز عبور را فراموش کرده اید ؟!

آخرين مطالب

همسران بهشتی
تشیع و تصوف
کتاب (صوتی) انسان کامل ( سرگذشت علیین ) - جلد دوم
عرفان و زندگی
اشراقات دازگاره
وجدان چیست
ذهنیت ( نفس ناطقه - روان )
مرگ چیست؟
دل شناسی
آیا است است؟
خناس و اجنه و شیاطین
بیماری و بی کسی
معمای آرام و قرار
پاک شدن نفس آدمی
گفتگوئی بین کفر و ایمان
عرش عرفانی اخلاق
پیروزی بزرگ (سبقت از مرگ)
مشکلات حکومت های دینی در آخرالزمان
راز آزادی بیان و عقیده
کتاب صوتی پدیده شناسی عرفانی : ترس - جمال - همتائی و بی تائی

جست و جو

آرشیو مطالب

بهمن 1397
دی 1397
آذر 1397
آبان 1397
مهر 1397
شهريور 1397
مرداد 1397
تير 1397
خرداد 1397
ارديبهشت 1397
فروردين 1397
اسفند 1396
بهمن 1396
دی 1396
آذر 1396
آبان 1396
مهر 1396
شهريور 1396
مرداد 1396
تير 1396
خرداد 1396
ارديبهشت 1396
فروردين 1396
اسفند 1395
بهمن 1395
دی 1395
آذر 1395
آبان 1395
مهر 1395
شهريور 1395
مرداد 1395
تير 1395
خرداد 1395

دسته بندی موضوعات

پیام استاد و دانلود مجموعه ها
سخنرانی ها
مطالب برگزیده
دین،اسلام،قیامت،آخرالزمان،بهشت،جهنم،گناه،عذاب،حجاب،
زناشویی،زن،مرد،ازدواج،طلاق،عشق،نفرت،رابطه زن و شوهر،
تربیت،فرزند،کودک،آموزش،
آزادی،دموکراسی،حکومت،سیاست،اقتصاد،
خودشناسی
علت بیماری ها و درمان آنها
سایر مطالب
اقتصاد-سیاست
علم و فرهنگ
علت اعتیاد و روش ترک آن
ارتباطات و روابط اجتماعی
کتاب ها به ترتیب تاریخ تالیف
دانلود كتاب هاي صوتي

محبوبترین مطالب

اسلام چگونه دینی است؟ (آخرالزمان اسلام) (324 بازدید)
انسان کامل کیست؟ (حکمت جاوید) (314 بازدید)
تساهل در دین (پاسخ به یک نامه) (236 بازدید)
افسرده گی (بیماري عصر مدرنیزم) (204 بازدید)
نظري به تئوري « وحدت کبیر » (192 بازدید)
فلسفه احساس گناه (185 بازدید)
ایدز و آزادی (184 بازدید)
مسرف ترین ملت جهان (174 بازدید)
چرا بخت من سیاهه ... تو میدونی؟ (164 بازدید)
خداشناسی اجتماعی (159 بازدید)

لینک دوستان

آرشيو پيوندهاي روزانه

صفحات جانبی

پیام استاد و دانلود مجموعه ها
کتاب های توصیه شده توسط استاد
سخنرانی ها

خبرنامه

ایمیل خود را وارد کنید :

آمار وبلاگ

افراد آنلاین : 4 نفر
بازديد امروز : 220
بازديد ديروز : 632
بازدید ماه قبل : 7456
بازدید سال قبل : 28158
كل بازديدها : 193020
تعداد مطالب : 987
تعداد نظرات : 0
Powered By : MIZBANBLOG.COM ]
ساخت وبلاگ رایگان تور روسیه بلیط هواپیما بلیط هواپیما تدریس خصوصی زبان انگلیسی هوشمند سازی ساختمان خانه هوشمند چاپ دیجیتال
فایتون
بستن تبلیغات [X]